یــــــــــــــــــــــــلــــــــــــــــــــــــدا
بارن _ ای کاش فراموشی
هنوز وقتی که باران می بارد
برای تو می گریم
و شب _
عمیق تر و بی رحم تر می شود
هنوز در خیابانهای مه آلود
چشمان تو را می جویم
و شب_
عمیق تر و بی رحم تر می شود
آسمان کوتاه است
و هیچ چیز تسلایم نمی دهد
جز اندکی فراموشی
که سال هاست بر روی لبان تو خفته
و چون ستاره ای در شب بارانی ناپیدا و دور دست است
... و بـاران را پایانی نیست.